در دنیای مجازی امروز، ما شاهد صفحاتی هستیم که به تجمل و نمایش زندگیهای لوکس اختصاص یافتهاند، جایی که میوههای رنگارنگ بر روی میزها قرار میگیرند و برای بسیاری نماد زندگی با شکوه محسوب میشوند.
بازار تجریش یکی از این مکانهاست که میتوانید میوههای رنگارنگ را در آن بیابید. این میوهها به صورت تکی فروخته میشوند و قیمت هر کیلو آنها معمولاً بالای یک میلیون تومان است. در اینجا، هر فروشنده قیمت متفاوتی برای محصولاتش قائل است و به نظر میرسد که هیچ قیمت استانداردی در این بازار وجود ندارد.
وقتی به یکی از مغازهها رفتم، فروشندهای را دیدم که با دستمالی بالای سر محصولاتش پاکیزگی میبخشید و میگفت که به هیچ وجه نخواهد اجازه داد لکهای بر روی میوهها بیافتد. از او درباره میوهای که بر روی آن نوشته بود “کیوانو” پرسیدم و قیمتش را پرسیدم. او گفت: “ما قیمت این میوه را ۷۰ هزار تومان گذاشتیم، اما بعضی از فروشندگان قیمتهای بالاتری هم میگذارند. این میوه ابتدا از افریقا وارد میکردیم، اما اکنون در مازندران هم کشت میشود. اما به دلیل شرایط آب و هوایی، فقط در فصلهای خاصی در ایران تولید میشود و بیشتر اوقات از طریق واردات تهیه میشود.”
این روزها، در فضای مجازی، شاهد صفحاتی هستیم که برای نشان دادن زندگیهای لوکس و تجملی مورد استفاده قرار میگیرند. در این صفحات، میوههای رنگارنگ و زیبا به عنوان نماد زندگی با شکوه و لوکس معرفی میشوند.
بازار تجریش یکی از این مکانهایی است که میتوانید در آن میوههای رنگارنگ را بیابید. در این بازار، هر فروشنده قیمت مختلفی برای محصولاتش تعیین میکند و قیمتها متفاوت است.
وقتی به بازار رفتم، یکی از میوهفروشان به من گفت: “خانم، اگر خریدار نیستی، لطفاً مارا از کار ننداز.” سپس مرا به سمت یک مرد سرسختتر هدایت کرد و گفت: “اینجا آقای علی است، او مشتریهای راهبنداز میکند و به شما خواهد گفت چه میخواهید.”
سپس با آقای علی، مردی مسن، صحبت کردم. او دستههایی از سیر را با صبر و حوصله میگذاشت و با خریداران خود دوستانه رفتار میکرد. از او درباره قیمت میوهها و روش قیمتگذاری آنها پرسیدم. او گفت: “آووکادو اکنون از کشور کنیا وارد میشود و مزه خاصی ندارد. در این بازار، قیمت آووکادوها از ۷۰ تا ۳۰۰ هزار تومان است ولی بستهبندی آنها ممکن است قیمت را افزایش دهد. میوههایی مانند دراگون سرخ و رامبوتان نیز موجود است. این میوهها طعم خاصی دارند و ممکن است قیمت آنها در اوقات مختلف متفاوت باشد. اما میوههایی مانند میوه بلوط و کاکتوس قیمت پایینتری دارند و کمتر مشتری دارند.”
علی آقا درباره اینکه بیشتر چه افرادی این میوهها را خریداری میکنند، گفت: “این میوهها مشتریان ثابت خاص خود را پیدا کردهاند. قبلاً تعداد مغازههایی که این میوهها را فروختند کمتر بود، اما اکنون تقریباً همه مغازههای منطقه شمال تهران این میوهها را عرضه میکنند. قبلاً مجبور بودیم این میوهها را با قیمت ارزانتری بفروشیم تا زودتر خراب نشوند و سرمایهمان از دست نرود، اما اکنون وضعیت بهتری دارد. اما هنوز نمیتوان گفت که این میوهها به عنوان بخشی از سبد تغذیه مردم شناخته شدهاند. مشتریان ثابت خودشان میآیند و خرید میکنند”.
وقتی پرسیدم چرا قیمت این میوهها بسیار بالا است و آیا نظارتی بر فروش و قیمتگذاری آنها وجود دارد یا نه، گفت: بیشتر این میوهها قاچاقی وارد میشوند و قیمتشان ثبت نمیشود. برخی از این میوهها مثل دراگون و پشنفروت از طریق دلالان به ما میرسند. تعزیرات نیز به صورت دورهای اقدام میکنند، اما گزارش آنها به دلیل قاچاقی بودن این میوهها متفاوت است. افزایش قیمت دلار نیز باعث افزایش قیمت این میوهها نسبت به سایر محصولات شده است. به همین دلیل مجبوریم میوهها را به صورت تکی بفروشیم، زیرا خودمان نیز به این شکل این میوهها را خریداری میکنیم. حالا بیشتر جرات نداریم سوال کنیم، زیرا موضوع پیچیدهتر شده است”.
زنی که در حال خرید بود و حرفهای علی آقا را شنیده بود، با ناراحتی و گلایه گفت: “خانم، دنبال چی هستید؟ الان این میوهها به اسم وارداتی بودن گرونن. بقیه میوهها چی؟ دیگه با این وضع اقتصادی تقریبا میشه گفت خیلی چیزا دارن از سبد تغذیه مردم حذف میشن. مثلاً گوجه سبز هم وارداتیه؟ روزای اول باید میلیونی پول میدادی تا بخری. بعضی میوههای خودمون هم الان باید پول زیادی بدی تا ببری برای خانواده. دیگه به نظر من میوهخوردن شدن لاکچری بازی شده”.
زن با ناراحتی میرفت که علی آقا گفت: “حالا خانم، هم پر بیراه نمیگفت. این میوهها هم مشتریان خودشان را پیدا کردهاند، مثلاً افرادی که میخواهند در جلوی فامیلشان نشانههای ثروت و پول داشته باشند. اما جالب اینکه کل هفته بیاین اینجا معمولاً خلوت است، اما پنجشنبه و جمعه که قیمتها بالاتر است، مشتریان هم از جنوب تهران و شهرستانها میآیند. به نظر من، وقتی قیمتها بالاتر میشود، تقاضا هم بیشتر میشود”.
با این حرفها، دیگر بازار تجریش تنها زیبایی و رنگ و روی دلپذیر نبود. چراغی روشن شده بود از پشت پرده بازار که حرارت زیادی نداشت، نه برای فروشندگان بازار و نه برای مردم که قدرت خرید کافی نداشتند تا بتوانند میوههایی رنگارنگ و خوشمزه را به خانههایشان ببرند.